Inflation and Deflation in Book Reading
1. سواد لازم را ندارند؛ سواد اولین شرط مطالعه است همچنانکه سواد اطلاعاتی در استفاده از منابع الکترونیکی شرط اول است. همانطور که برای ریشهکن کردن بیسوادی نهضت تشکیل میشود آموزش سواد اطلاعاتی هم باید نهضت به وجود آید. آن وقت نوبت محتواست تا با ادامۀ کار برگشتی حاصل نشود.
2. مردم وقت ندارند یا اشتغالات آنقدر زیاد است که نیازی به مطالعه در آن نمیبینند و یا مشغولیات غیرکتابی مانند برنامههای صدا و سیما و سینما و ورزش و مانند آن بهقدری زیاد است که مجالی برای مطالعه نمیگذارد.
3. مردم پول ندارند که کتاب بخرند و با توجه به مخارج سنگین مطالعه جائی در سبد زندگی آنان ندارد.
4. گاهی ممکن است بهدلیل اینکه کتاب مناسب وجود ندارد، مطالعه کم باشد و این ناشی از عدم معرفی کتابهای خوب توسط صاحبنظران و بهویژه کتابخانه است. گاهی اوقات تعصبهای قومی و محلی هم مردم را از خواندن منابعی که مطابق ذوق و سلیقۀ جمعی نیست منع میکند. حجم عظیم کتابهای کتابخانهها که هیچوقت هیچکس به آنها مراجعه نمیکند، یا بهدلیل نامناسب بودن است و یا عدم معرفی درست و نبود استادان مجرب در کنار کتابداران با انگیزه.
5. گاهی امکانات دسترسی وجود ندارد؛ یعنی بهخاطر بُعد راه و یا نبود امکانات انتقال اطلاعات بهصورت سنتی و یا الکترونیکی دسترسی وجود ندارد. این البته ممکن است رکود نباشد ولی عملاً رکود اتفاق افتاده است، بهویژه زمانی که کتابهای خوب هست ولی راهنماهای خوب برای معرفی آنان وجود ندارد. کتابدار یک مشاور است دلال نیست و اگر نتواند وظیفۀ خود را خوب انجام دهد گویی که دسترسی را منع کرده است، مانند زمانی که به جای قفسه باز قفسه بسته باشد و یا کتابدار با مراجعهکننده مانند مالک برخورد کند. با توجه به آنچه گفته شد، کتابدار هم در تورم و هم در رکود خواندن نقش دارد.
6. پژوهش بیرونق است و بهجای آن تجارت مدارک آموزشی و پژوهشی در بازار نقشآفرین است. در این شرایط وقتی با پول همه چیز خریده میشود دیگر چه نیازی به مطالعه و تحقیق است. در این شرایط مراکز علمی و پژوهشی به بنگاههای تجاری بدل میشوند که باید همّ خود را مصروف فوت و فنهای تجاری، بازرگانی و بازاریابی کنند.
7. آمادهخواری بر هر چیز دیگر مقدم است، بهویژه در صنعت و فنآوری؛ مانند زمان ما که عدهای از مسئولان به روش کلید در دست محصولات خارجی را میخرند و خودشان را به دردسر نمیاندازند و بدیهی است نیازی برای مطالعه وجود نداشته باشد.
8. تنبلی حاکم است و بهعنوان فرهنگ درآمده است. این نکته بسیار حائز اهمیت است. بعضی ملتها بهلحاظ فرهنگی با دیگران فرق میکنند. وقتی یک خصلتی بهصورت فرهنگ درآمد، حذف آن بسیار مشکل است. البته در این زمینه دولتها بسیار نقش دارند. فراهمآوردن زمینۀ کار و کسب و تشویق خلاقیت و ابتکار کمکم فرهنگ را عوض میکند.
9. مطالعه معنای خودش را از دست داده و جنبۀ تفنن پیدا کرده است و جزو متن زندگی یعنی کار و شغل نیست و در حاشیه است. مطالعه یعنی بحث و گفتوگو با صاحبنظران در همه وقت و در همه جا و همۀ موارد و بهویژه در محیط کار. اگر برنامهریزیها به گونهای باشد که هر فرد در هر جایی که هست برای پیشرفت خود نیاز به مطالعه داشته باشد، بدیهی است مطالعه رونق خواهد گرفت؛ خواه مطالعۀ بصری و یا سمعی و در خدمت استادان قرار گرفتن و از تجارب آنها بهره بردن.
10. 10- دولتها در تمشیت امور و هماهنگ کردن اندامهای مختلف جامعه برای جلوگیری از اِتلاف وقت مردم ناکارآمد هستند. چگونه است که در کشور ما هیچکس وظایف خاص خود را انجام نمیدهد و یا اگر انجام میدهد از عوارض انجام آن بر سایر حوزهها غفلت میکند. موضوع میانرشتهای اگر مطرح است در اینجاست که هر فرد باید ضمن انجام کار از تبعات و عوارض حاصله بر سایر بخشها باخبر باشد. چرا در این کشور برای انجام هر کاری باید شورایعالی، ستاد و یا کمیته تشکیل داد. ستاد و کمیته برای زمانهای بحرانی است.
Rights and permissions | |
![]() |
This work is licensed under a Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License. |