دانشگاه تهران ، m.shaghaghi@ut.ac.ir
چکیده: (11241 مشاهده)
هدف: نوشتۀ حاضر سعی دارد تا تبیین کند که خواندن عملی دیالکتیکی است. برای این کار، ضمن اشاره به مفهوم دیالکتیک در دورۀ باستان و با نگرشی به مفاهیم انسان، جهان، علم، زبان، و فهم، به بحث در مورد شأن دیالکتیکی خواندن پرداخته شده است.
روش: در نوشتۀ حاضر، رهیافت تحلیل مفهومی بهکار گرفته شده است. این رهیافت که بیشتر در نوشتههای تحلیلی و نظری کاربرد دارد، با تحلیل و بررسی آراء و نظرات درباره یک موضوع خاص، نقطه نظر و تفکر خاصی را بهعنوان نقطۀ عزیمت تحلیل انتخاب میکند و از آن رهگذر، به واکاوی مفهوم و بحث در آن موضوع میپردازد. همچنین برای تبیین مفهوم دیالکتیکی خواندن، از پدیدارشناسی هایدگر و فهم دیالکتیکی گادامر بهعنوان نقطۀ عزیمت بهره گرفته شده است.
یافتهها: از مقایسۀ عمل خواندن در دورۀ پیشامدرن و دورۀ مدرن، چنین برمیآید که خواندن در دنیای امروز امری دوگانهانگار (مبتنی بر تقابل سوژه/ابژه)، تصویرگرا و تکگو است. این در حالی است که نوشته در دوران باستان و قرون وسطی چنین شأنی نداشته و بیشتر به آن بهعنوان سخن مولف غایب نگریسته میشد که در غیاب وی باید با گفتههای وی به همسخنی پرداخت و کتاب را هضم نمود. رویکرد تکگویانه نسبت به متن که ارمغان دنیای جدید است، مانع هر گونه فهم و ارتباط صحیح انسان با جهان متن شده است. فهم بهعنوان پیششرط عمل خواندن، واقعهای خارج از اختیار انسان و کنترل روششناسانه است. واقعه خواندن تاریخمند است که ریشه در سنت دارد و از همسخنی و گفتوگوی انسان با متن و امتزاج افق متن و خواننده حاصل میشود.
اصالت/ارزش: بداعت نوشتۀ حاضر در گستردن افق معنایی دیگری در مورد عمل خواندن، در شرایطی است که پارادایم روانشناختی، حاکم بر محیط خواندن و عمل خواندن است. امروزه نوشتههای بسیاری با عنوان تکنیکهای مطالعه، سنجش مطالعه، روشهای مطالعه و یادگیری، و ... در گوشه و کنار مشاهده میکنیم که کتاب را شیئی تحت انقیاد و کنترل ذهن انسان تلقی میکند و این پیشفرض را میپروراند که با کنترل عمل خواندن به کمک روشی که توصیه میکند، میتوان به فهم دست یافت. در نوشته حاضر استدلال میشود که فهم اساساً با گشودگی، همسخنی و گفتوگو با متن حاصل میشود نه با تفوق و سیادت روششناسانه بر آن.
نوع مطالعه:
كيفي |
دریافت: 1391/6/24 | پذیرش: 1392/4/27 | انتشار: 1392/4/27