هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین عوامل مؤثر بر پذیرش استفاده از سیستمها یا سامانههای یادگیری الکترونیک مجازی توسط کتابداران ادارۀ کل کتابخانههای عمومی استان تهران در دوران پاندمی کووید-۱۹ است. در این پژوهش، تأثیر عوامل خودکارآمدی رایانهای، تنوع مهارت، پشتیبانی سازمانی، ویژگیهای مدرس و کیفیت محتوایی دوره بر متغیرهای مدل پذیرش فناوری شامل برداشت ذهنی از سودمندی، برداشت ذهنی از سهولت، نگرش نسبت به استفاده از فناوری و در نهایت قصد استفاده از سامانههای یادگیری الکترونیک مجازی بررسی شد.
روش: پژوهش حاضر ازنظر هدف کاربردی و ازنظر نحوۀ گردآوری و تحلیل دادهها توصیفی-همبستگی است. جامعۀ آماری پژوهش شامل کتابداران کتابخانههای عمومی استان تهران بود که از این میان، ۲۱۷ نفر براساس فرمول کوکران بهعنوان نمونۀ آماری پژوهش تعیین شد. ابزار اصلی گردآوری دادهها پرسشنامهای بود که روایی آن توسط شش متخصص تأیید شد. برای تحلیل دادهها، از آزمون مدلسازی معادلات ساختاری به روشِ کمترین مربعات جزئی (PLS) و نرمافزار SmartPLS (نسخۀ ۳) استفاده شد.
یافتهها: یافتههای پژوهش نشان داد که برداشت ذهنی از سودمندی و برداشت ذهنی از سهولت استفاده بر قصد و تمایل کارکنان به استفاده از سامانههای یادگیری الکترونیک مجازی تأثیر میگذارند. همچنین، متغیرهای خارجی مورد بررسی در این پژوهش، یعنی خودکارآمدی رایانهای، تنوع مهارت، پشتیبانی سازمان، ویژگیهای مدرس و کیفیت دوره، تأثیری مثبت و معنادار بر تعیین پذیرش سامانههای یادگیری الکترونیکی در سازمان دارند. بیشترین اثر کل مربوط به متغیر تنوع مهارت و کیفیت محتوای دوره و کمترین اثر کل مربوط به متغیر حمایت سازمان و قصد رفتاری است.
اصالت/ارزش: آموزش الکترونیک مجازی نقشی مهم در آموزش و توسعه در محیط سازمانی ایفا میکند، و سامانههای یادگیری الکترونیک مجازی به ابزاری محبوب برای تسهیل فرایندهای یاددهی-یادگیری تبدیل شدهاند که امکان آموزش انعطافپذیر یادگیریمحور را فراهم میکنند. یافتههای پژوهش حاضر راهنما و نقشۀ راهی برای پذیرش و استفاده از سامانههای یادگیری الکترونیک مجازی در میان کتابداران کتابخانههای عمومی بر مبنای تجارب بهدستآمده در این زمینه در دوران همهگیری کووید-۱۹ است. ازآنجاکه توسعه و استقرار فناوریها برای برخورداری از مزایای آنها کافی نیست و برای دستیابی به مزایای بالقوۀ یک فناوری باید پذیرش آن توسط کاربران مد نظر قرار گیرد، یافتههای پژوهش حاضر میتواند پیامدهایی عملی برای مدیران سازمانی، مربیان و توسعهدهندگان سیستمهای آموزشی فراهم آورد.