دوره 22، شماره 1 - ( 1-1395 )                   دوره 22 شماره 1 صفحات 13-7 | برگشت به فهرست نسخه ها

XML English Abstract Print


Download citation:
BibTeX | RIS | EndNote | Medlars | ProCite | Reference Manager | RefWorks
Send citation to:

Fadaie G. Editorial. Research on Information Science and Public Libraries 2016; 22 (1) :7-13
URL: http://publij.ir/article-1-1653-fa.html
فدائی غلامرضا. سخن سردبیر: عزم بر شفافیت اطلاعاتی . تحقیقات اطلاع‌رسانی و كتابخانه‌های عمومی. 1395; 22 (1) :7-13

URL: http://publij.ir/article-1-1653-fa.html


دانشگاه تهران ، ghfadaie@ut.ac.ir
چکیده:   (4707 مشاهده)

این روزها بحث توسعه و رابطۀ آن با اطلاعات همه جا مطرح است، و واقعاً هم همینطور است؛ بدون آمار و اطلاعات نمی‎توان به جائی رسید. اساس پیشرفت، داشتن اطلاعات و به کارگیری به موقع آن است. نهتنها در این زمان بلکه در همۀ زمانها داشتن اطلاعات درست و دقیق و در  زمان مناسب عامل اساسی پیشرفت بوده و هست. صحت، دقت، سرعت و صَرفۀ اطلاعات در جهان امروز وضعیت را به کلی عوض کرده است؛ گوئی، اطلاعات جهان دیگری  را به روی ما گشوده است.

در جهان امروز و با توجه به تحول شگرف اطلاعاتی، اصطلاحاتی هم وضع شده و یا میشود. نمونهای از اینها عبارتند از: عزم اطلاعاتی، حبس اطلاعاتی، خستگی اطلاعاتی، خفگی اطلاعاتی، رانت اطلاعاتی، جنبش اطلاعاتی، توزیع اطلاعاتی، عدالت اطلاعاتی، آزادی اطلاعاتی، سرمایۀ اطلاعاتی، نیروی اطلاعاتی، کالای اطلاعاتی، منبع اطلاعاتی، مدیریت اطلاعاتی، مشاورۀ اطلاعاتی، بهرهوری اطلاعاتی، انجمنهای اطلاعاتی، مصاحبۀ اطلاعاتی، عزم بر شفافیت اطلاعاتی، تسهیم اطلاعاتی، مشارکت اطلاعاتی، گمراهی اطلاعاتی، نارسائی اطلاعاتی، انسداد اطلاعاتی، اشتباه اطلاعاتی، سرگرمیهای اطلاعاتی، بازیهای اطلاعاتی، ریسک و خطرپذیری اطلاعاتی، دلالهای اطلاعاتی، سناریوی اطلاعاتی، احتکار اطلاعاتی، فساد اطلاعاتی، رشوۀ اطلاعاتی، مافیای اطلاعاتی، نیاز اطلاعاتی، سانسور اطلاعاتی، ورودی اطلاعاتی، خروجی اطلاعاتی و مانند آن. اینها نشانگر وسعت تولید و توجه به اطلاعات و کاربرد آن است. تعریف ابهامآمیز اطلاعات بر این استفادۀ متنوع و وسیع هم شاهد بر این مدعا است. اگر واژۀ دانش را هم به آن اضافه کنیم خود مبحث قابل توجه دیگری است.

 اما در بین اصطلاحات فوقالذکر، هر یک وزن خاصی دارد و باید این اصطلاحات را سبک و سنگین کرد زیرا بعضی از آنها در بعضی فواصل زمانی از کاربرد و اهمیت بیشتری برخوردار می‎شوند. اینکه چرا اطلاعات که بهمثابه هوا برای زندگی است و فقدان آن خفگی و مرگ میآورد و در بعضی موارد خود مشکلآفرین میشود برای چیست؟ چرا مثلاً یک کشوری وقتی میخواهد آمار و اطلاعات لازم را که اساس هر برنامهریزی است بگیرد، نمیتواند و هر چند از نظر قانونی هم او را مکلف کنند باز ادعا میکند که بهدست آورن این اطلاعات ممکن نیست و یا دشوار است. آیا به‎دست آوردن و پردازش اطلاعات این قدر مشکل است که رسیدن به آن ناشدنی است و یا بسیار زمانبر است؟ اگر اینچنین است پس کشورهای دیگر چه میکنند؛ آنهائی که برای همه چیز برنامه دارند و برای سالهای آتی خود و حتی دیگران برنامهریزی میکنند. آیا اطلاعات دست نیافتنی است و یا عزم و اراده بر شفافسازی اطلاعاتی وجود ندارد. این به آن معنا است که عدهای از آب گلآلود ماهی و گاهی ماهیهای بسیار درشت میگیرند و آنچنان بهرهمند میشوند که حاضر نیستند از این رفتار چشم بپوشند.

نکتۀ قابل توجه این است که وقتی این موارد از رسانههای رسمی اعلام میشود و همگان و حتی بیگانگان از آن مطلع میشوند چه تأثیرات مخربی بر اذهان جهانیان نسبت به ما ایجاد می‎شود؛ در حالی که در دنیای کنونی اطلاعاتی با وجود نظامهای قوی اطلاعاتی و موتورهای جستجوئی که کارشان جمعآوری اطلاعات و حتی اطلاعات شخصی است چقدر میتواند معنادار و یا بیمعنا باشد. امروزهای که میگویند حتی اگر شما اطلاعات خود را پاک هم کنید باز در جا و جاهائی آن ثبت شده و عدهای میتوانند آنها را بازیابی کنند.

من در سال دوم نمایندگی مجلس روزی به فکر افتادم که چقدر خوب بود ما اطلاعات راجع به کشور و مسائل حساس آن را جمعآوری و به زبان انگلیسی هم منتشر میکردیم. وقتی در همان وقت به کتابخانۀ مجلس مراجعه کردم دیدم که همان چیزی را که من میخواستم توسط کشور آلمان چاپ و منتشر شده و آنقدر به روز بود که من نام خودم را هم در آن دیدم. وقتی بررسی کردم دیدم که آنها با داشتن یک خبرنگار در کشور همۀ اطلاعات را بهطور موثق میگیرند و سریعاً ارسال میکنند و پس از چاپ در اختیار همه میگذارند. آن وقت دستاورد آنها میشود مرجع علمی و آماری ما و ما اگر بخواهیم مثلاً آمار رسمی کشور خودمان را بگیریم باید به آمار بانک جهانی و اَمثال آن مراجعه کنیم. سؤال این است که آیا ما واقعاً نمیتوانیم و یا نمیخواهیم؟  آیا این نحوۀ برخورد و یا رفتار به رشد و بالندگی ما کمک میکند و یا نشان از ضعف و سستی و بیبرنامگی ما دارد؟

من در این جا به گفتۀ رهبر انقلاب اشاره میکنم که نقل به مضمون میگوید شرمندگی مسئولان در قبال ملت از شرمندگی جوان بیکار در خانوادهاش بیشتر است. نمونههائی از این موارد که این روزها به وفور در اخبار و اطلاعات رسمی کشور به چشم میخورد و گوئی هیچکس حاضر نیست مسئولیت آن را بپذیرد و یا هیچ فعل و انفعالی در کسی و یا سازمانی به وجود نمیآید بدین قرار است:

 بحث قاچاق و وجود ۲۰ میلیارد دلار و یا بیشتر کالای قاچاق وارد اقتصاد کشور شدن یکی از معضلات بزرگ ملی است که همۀ مسئولان را متوجه اهمیت قضیه نموده است و از این عجیبتر اینکه مسئول تعزیرات حکومتی در رسانۀ ملی اعتراف میکند که عزم و ارادهای بر انجام کار نیست. او بهعنوان مثال گفت که اگر عزمی بر انجام کار در کشور باشد تنها سه شرکت مخابراتی میتوانند با قاچاق سه میلیارد دلاری گوشیهای گوناگون مقابله و یا آنها را شناسائی کنند. او خود اظهار میداشت که اگر کسی بخواهد جلوی قاچاق را بگیرد انواع اعتراضها و وساطتها از جانب مجریان خاص مانع انجام کار میشود.

فرار مالیاتی و نداشتن آمار دانهدرشتها در نظام مالیاتی کشور باز از دیگر موارد است که به نداشتن اطلاعات برمیگردد. قطعاً اگر عزمی بر تعقیب این افراد و اخذ مالیات از آنان که جزو حقوق ملی محسوب میشود بود حتماً اوضاع از این بهتر میشد. آیا این یکی دیگر از نبود اطلاعات و یا نخواستن و اراده نداشتن بر شفافسازی برای نجات کشور نیست؟

همین چند روز پیش به ادارۀ مالیات مراجعه کردم و با چشم خود دیدم که یک اداره در دو ساختمان مجاور، از اطلاعات هم خبر ندارند و فقط مراجعهکننده است که هر دم و برای هر واحد باید دائما فتوکپی بگیرد و تحویل دهد و وقتی من اعتراض میکنم که شما یک اداره هستید و باید با هم مرتبط باشید و شبکۀ اطلاعاتی باید کار شما و دیگران را کم کند پاسخی که به من میدهند این است که «این را برو به دیگری بگو». در پاسخ گفتم من میگویم ولی شما باید مشکل خودتان را حل کنید. وانگهی اصلاح و بهبود روشها چه میشود و چرا باید در این رابطه به جای شفافسازی دائماً بر افزودن حجم پروندهها که جز خستگی و گرفتاری بعدی برای بایگانی چیزی ندارد پافشاری کرد.

یارانهها و حذف دهکهای پردرآمد و نداشتن اطلاعات لازم برای انجام آن، که دولت و مجلس آن را به هم پاس میدهند اگر امری سیاسی نباشد واقعاً برای یک مملکت زشت است. مگر میشود دولتی که با بزرگترین قدرتهای جهان در حال مبارزه است و هشت سال در برابر قدرتهای شیطانی ایستاده است اینک از داشتن آمار درست محروم باشد و نتواند در یک امر ملی درست اتخاذ تصمیم کند.

نمونۀ دیگر، حقوقهای چندین ده میلیونی مسئولان که یکی دو تا هم نیستند و هر یک به عناوین مختلف از جیب ملت خاصهخرجی میکنند مایۀ تأسف دیگری است و این غیر از اختلاسهای آنچنانی است که هر از گاهی بعضی از آنها رو میشود و تا بخواهند به آنها رسیدگی کنند با گذر زمان و با توجه به تورم، فرد و یا افراد خاطی بهرههای خود را برده است.

اعتراف مسئولان به ‎اینکه نمیخواهند یعنی عزمی وجود ندارد خود بزرگترین معضل است. آن وقت مسئولان درجۀ اول هم میگویند که سیاهنمائی نکنید و مشکل خیلی حاد هم نیست؛ زیرا در جهانی که اطلاعات تولیدشده، رصد میشود و برای همیشه چه بسا بماند هرچند دارندگان اطلاعات، اطلاعات خود را به ظاهر پاک کرده باشند، و سازمانها و مراکزی که عمدتاً بینالمللیاند به هنگام نیاز از آن استفادۀ لازم را خواهند کرد، آن وقت چگونه میشود کشور و دولتی بر نداشتن اطلاعات و یا عدم امکان تحصیل آن تاکید کند. این به راستی غیر قابل باور است.

البته اینکه اخیراً مرکز آمار ایران یگانه مرکز اطلاعرسانی و یا ارائۀ آمارهای کشور شد امر مثبتی است؛ اما باز سؤالات همچنان باقی است که اگر واحدهای تولیدکنندۀ اطلاعات نخواهند اطلاعات صحیح را در اختیار بگذارند باز مشکل همچنان وجود خواهد داشت. 

من در مدتی که بهعنوان فرصت مطالعاتی در کانادا بودم و برحسب نیاز هر زمان که به بیمارستانی مراجعه میکردم از من و همسرم مکرراً اطلاعات را تا حتی اطلاعات والدین ما را که مدتها پیش فوت کرده بودند، میخواستند و به صرف اینکه آنها فوت کردهاند اکتفا نمیکردند و میگفتند باید این اطلاعات را پر کنیم. شاید منظور آنها راستیآزمائی بود و یا مطابقت اطلاعات داده شده با هم در فواصل مختلف، نمیدانم؛ ولی هر چه بود آنها اطلاعات را رکن اصلی هرگونه تصمیمگیری و لو مداوای ساده برای یک فرد خارجی قلمداد میکردند.

از مطالب گفته شده برمیآید که از میان اصطلاحات نام برده شده در بالا، دستکم در کشور ما عزم بر شفافیت اطلاعاتی از همه بیشتر مورد نیاز است. یعنی عدهای از مسئولان نمیخواهند اطلاعات شفاف و دقیق باشد و این اگر برای ملت سودی ندارد و اگر در صحنۀ بینالمللی موجب آبروریزی است ولی برای عدهای سود دارد و این فاجعه است.

از عواملی که برای این پدیدۀ شوم فرهنگی میتوان برشمرد یکی کمّیتگرائی است و اینکه هر کس میخواهد فقط آمار بدهد؛ فارغ از اینکه تا چه اندازه این آمار صحیح، کاربردی و مشکلگشا است. آنقدر این قضیه فراگیر شده است که حتی به کارهای علمی نظیر مقاله، کتاب، پایاننامه و رساله و ارجاعات و استنادات هم رسیده است. و در این گیر و دار فراوانی اطلاعات بدون توجه به صحت و سُقم آنها، معلوم است که کار چه کسانی به ظاهر پیش میرود.

دیگر از عوامل چنین وضعیتی به مدیریت فردی و جمعی ما برمیگردد که در آن مشکل عمده، به عقب برنگشتن و در زمان حال مشکل را حلکردن است. با این نگاه هر کس میخواهد فعلاً مشکل حل شود و ریشهای نگریستن به مسئله مورد توجه نیست. امروز تا فردا فرجی برای عدهای است. به راننده تاکسی هم نگاه کنید میخواهد با زیر پاگذاشتن همۀ اصول رانندگی امروز پول بیشتری بهدست آورد. چون به آینده امیدوار نیست و به ثابت بودن قوانین هم، لذا باید فرصتطلبی را بر هر چیز دیگر ترجیح دهد. در ساختمانسازی هم همین است: او ساختمان می‎سازد برای اینکه چند صباح دیگر تخریب شود؛ در پزشکی هم مریض باید حتیالامکان با مسکّن خوب شود و همینطور الی آخر؛ پس به اطلاعات خیلی نیاز نیست.

 در این جا به علت دیگر بر میخوریم و آن عدم توجه به اَسناد و گذشته است. در این فرهنگ نیازی به داشتن سابقه نیست؛ آرشیو و اسناد بیاهمیت میشوند و حتی اگر بتوانیم، آنها را از بین میبریم و نابود میکنیم. درحالیکه بُنمایۀ همۀ مطالعات و پژوهشهای ماندگار مراجعه به اَسناد و داشتن آرشیوهای خوب است زیرا با این اَسناد است که میتوان سره را از ناسره بازشناسی کرد و با داشتن پشتوانۀ کاری است که میتوان متخلف را تنبیه و رسوا کرد و از صالحان قدردانی نمود.

کار این سطحینگری و یا در حالْ گذراندن و کمّی نگریستن به مسائل به سطح بالای جامعه چون مجلس هم سرایت کرده است. وفور قوانین که در بسیاری از موارد نه تنها مشکلگشا نیست که بازدارنده است، نتیجۀ همین کمّی نگریستن و به سابقه توجه نکردن است؛ که اخیراً فریاد بعضی از مسئولان را درآورده است که باید قوانین را بیش از پیش تنقیح کرد و با تصویب مکرر قوانین برای مجریان مشکل ایجاد نکرد و نیز برای متخلفان راه فرار نگشود.

نتیجۀ اینچنین نگرشها آن است که به هنگام ورود اطلاعات دقت لازم اِعمال نمیشود و هر کس و هر سازمانی به فراخور حال خود و با توجه به رفع مشکل در زمان حال و بدون توجه به سابقه ایجاد کردن برای آینده بهعنوان فرد و یا سازمانِ پاسخگو و نیز نداشتن آموزش در این باره، اطلاعات را مطابق با ذوق و سلیقۀ خود وارد میکند و چهبسا با توجه به نگاه کمّی به قضایا سعی در دستکاری آمار و ارقام می‎کند و سرانجام آشفتگیهائی را بهوجود میآورد که وقتی مثلاً یک برنامۀ کلان دولتی میخواهد انجام شود آنچنان آمارها متفاوت و متشنج است که ترجیح بر این قرار می‎گیرد که کار انجام نشود. من خود این قضیه را در دهۀ ۶۰ در مجلس تجربه کردم که وقتی میخواستند نظام پرداخت هماهنگ کارکنان دولت را اجرا کنند آمارهای واصله از سه مرکز رسمی هر یک با دیگری صد هزار فاصله داشت. این نه فقط مربوط به دولت است که در بخشهای غیردولتی هم صادق است. میتوان مسئلۀ داشتن آمار شفاف و دقیق را در سازمانهای صنفی و مراکز آن به آزمایش گذاشت. همه جا بحث اطلاعات است اما از اطلاعات دقیق خبری نیست. وقتی ورودی درست نباشد طبعاً خروجی هم نادرست و غیرواقعی خواهد بود.

نکتۀ دیگر این است که ما به دلائل گوناگون و نداشتن اعتماد به یکدیگر و یا نبود وفاق بین دولت و ملت به همه چیز رنگ امنیتی و سیاسی میدهیم و به این طریق کار خود را توجیه میکنیم. اگر تازه این موضوع در بین دولت و بخش خصوصی برای فرار از مالیات یا استفادۀ بیش از اندازه از امکانات وجود داشته باشد در بین اندامها و سازمانهای دولتی نباید اینچنین باشد و یا در بین سازمانهای خصوصی مرتبط با هم نیز نباید اختلاف آمار و اطلاعات باشد. اصلاً بحث امنیت از دو جنبه قابل توجه است یکی مسئلۀ امنیت کشوری است و باید برای مسائل حساس به محرمانه بودن آمار و اطلاعات توجه داشت ولی این سبب نمیشود تا آمارهای امنیتی غیرصحیح باشد و دوم اینکه مردم باید نسبت به آمارهای دولتی و غیردولتی رایج در کشور احساس امنیت کنند و این نخواهد شد مگر آنکه در دستگاههای دولتی رانت اطلاعاتی نباشد و کارکنان دولت خود را خدمتگزار مردم بدانند و خود را در استفاده از منابع همانند دیگران بدانند و دستگاههای نظارتی دولتی برای این امر دقت لازم داشته و کسی را بر کسی ترجیح ندهند و به عبارت روشنتر قانون حکومت کند و همگان در برابر قانون یکسان باشند. در این صورت کشور حالت ثبات پیدا میکند.

وقتی چنین شد دیگر هر کس به خود اجازه نمیدهد در ورود اطلاعات از اصطلاحات خودساخته استفاده کند؛ زیرا یکی از دلائل عدم شفافیت، بهکارگیری همین اصطلاحات خودساخته و سلیقه‎ای است. در دنیای برنامهریزی و اقتصاد نباید همانند کلاس ادبیات و زبانشناسی عمل کرد که داعیۀ گسترش لغات و مفاهیم مدنظر آنان است. تازه در همانجا هم، و بهویژه برای دانشجویان، بهکارگیری اصطلاحات جدید جز به تشتت افکار و دیر فهماندن مقصود کمکی نمی‎کند.

همینکه در بحثها شما واژهای را بهکار میبرید و طرف از شما میپرسد منظور شما چیست، و بعد وقت و انرژی از طرفین صرف میشود تا آن را جا بیندازید و بعد معلوم می‎شود که با واژۀ قبلی از نظر معنائی فرقی نداشته و شما بهخاطر تنوعطلبی و یا مقاصد دیگر آن را به کار بردهاید، ضررهای بزرگی به اقتصاد و برنامهریزی وارد کردهاید. برداشتهای نادرست دیگران و گمراهی آنان و یا جستجوی معنای صحیح آن، همه ضررهایی است که به اقتصاد وارد میشود.

دانشکدۀ علوم اطلاعات و دانششناسی برای این تأسیس شده بود تا به گوشهای از این مشکلات بهطور اصولی رسیدگی کند. اگر چه دانشکدۀ اطلاعات در وزارت اطلاعات تشکیل شده است اما بعید به نظر میرسد که فرصت این را داشته باشد تا به همۀ مسائل اساسی اطلاعاتی کشور رسیدگی کند؛ که البته اگر مورد توجه قرار دهد بسیار خوب است. در هر حال کتابداران و اطلاعرسانان در این موارد مشاوران و کارگزاران خوبی در تهیه اصطلاحنامهها و نمایهها هستند که چنانچه عزمی بر شفافیت اطلاعاتی در کشور باشد میتوان از آنها به خوبی در ورود صحیح اطلاعات بهمنظور جلوگیری از تشتت خروجیها بهرهبرداری کرد.

متن کامل [PDF 696 kb]   (1049 دریافت)    
نوع مطالعه: كمّي | موضوع مقاله: آموزش كتابداري و اطلاع‌رساني
دریافت: 1395/4/19 | پذیرش: 1395/4/19 | انتشار: 1395/4/19

ارسال نظر درباره این مقاله : نام کاربری یا پست الکترونیک شما:
CAPTCHA

ارسال پیام به نویسنده مسئول


بازنشر اطلاعات
Creative Commons License این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است.

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به تحقیقات اطلاع‌رسانی و کتابخانه‌های عمومی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 CC BY-NC 4.0 | Research on Information Science and Public Libraries

Designed & Developed by : Yektaweb