@ARTICLE{Fadaie, author = {Fadaie, Gholamreza and }, title = {Editorial}, volume = {22}, number = {1}, abstract ={این روزها بحث توسعه و رابطۀ آن با اطلاعات همه جا مطرح است، و واقعاً هم همینطور است؛ بدون آمار و اطلاعات نمی‎توان به جائی رسید. اساس پیشرفت، داشتن اطلاعات و به کارگیری به موقع آن است. نه‎تنها در این زمان بلکه در همۀ زمان‎ها داشتن اطلاعات درست و دقیق و در زمان مناسب عامل اساسی پیشرفت بوده و هست. صحت، دقت، سرعت و صَرفۀ اطلاعات در جهان امروز وضعیت را به کلی عوض کرده است؛ گوئی، اطلاعات جهان دیگری را به روی ما گشوده است. در جهان امروز و با توجه به تحول شگرف اطلاعاتی، اصطلاحاتی هم وضع شده و یا می‎شود. نمونه‎ای از این‎ها عبارتند از: عزم اطلاعاتی، حبس اطلاعاتی، خستگی اطلاعاتی، خفگی اطلاعاتی، رانت اطلاعاتی، جنبش اطلاعاتی، توزیع اطلاعاتی، عدالت اطلاعاتی، آزادی اطلاعاتی، سرمایۀ اطلاعاتی، نیروی اطلاعاتی، کالای اطلاعاتی، منبع اطلاعاتی، مدیریت اطلاعاتی، مشاورۀ اطلاعاتی، بهره‎وری اطلاعاتی، انجمن‎های اطلاعاتی، مصاحبۀ اطلاعاتی، عزم بر شفافیت اطلاعاتی، تسهیم اطلاعاتی، مشارکت اطلاعاتی، گمراهی اطلاعاتی، نارسائی اطلاعاتی، انسداد اطلاعاتی، اشتباه اطلاعاتی، سرگرمی‎های اطلاعاتی، بازی‎های اطلاعاتی، ریسک و خطرپذیری اطلاعاتی، دلال‎های اطلاعاتی، سناریوی اطلاعاتی، احتکار اطلاعاتی، فساد اطلاعاتی، رشوۀ اطلاعاتی، مافیای اطلاعاتی، نیاز اطلاعاتی، سانسور اطلاعاتی، ورودی اطلاعاتی، خروجی اطلاعاتی و مانند آن. این‎ها نشانگر وسعت تولید و توجه به اطلاعات و کاربرد آن است. تعریف ابهام‎آمیز اطلاعات بر این استفادۀ متنوع و وسیع هم شاهد بر این مدعا است. اگر واژۀ دانش را هم به آن اضافه کنیم خود مبحث قابل توجه دیگری است. اما در بین اصطلاحات فوق‎الذکر، هر یک وزن خاصی دارد و باید این اصطلاحات را سبک و سنگین کرد زیرا بعضی از آنها در بعضی فواصل زمانی از کاربرد و اهمیت بیشتری برخوردار می‎شوند. اینکه چرا اطلاعات که به‎مثابه هوا برای زندگی است و فقدان آن خفگی و مرگ می‎آورد و در بعضی موارد خود مشکل‎آفرین می‎شود برای چیست؟ چرا مثلاً یک کشوری وقتی می‎خواهد آمار و اطلاعات لازم را که اساس هر برنامه‎ریزی است بگیرد، نمی‎تواند و هر چند از نظر قانونی هم او را مکلف کنند باز ادعا می‎کند که به‎دست آورن این اطلاعات ممکن نیست و یا دشوار است. آیا به‎دست آوردن و پردازش اطلاعات این قدر مشکل است که رسیدن به آن ناشدنی است و یا بسیار زمان‎بر است؟ اگر این‎چنین است پس کشورهای دیگر چه می‎کنند؛ آنهائی که برای همه چیز برنامه دارند و برای سال‎های آتی خود و حتی دیگران برنامه‎ریزی می‎کنند. آیا اطلاعات دست نیافتنی است و یا عزم و اراده بر شفاف‎سازی اطلاعاتی وجود ندارد. این به آن معنا است که عده‎ای از آب گل‎آلود ماهی و گاهی ماهی‎های بسیار درشت می‎گیرند و آنچنان بهره‎مند می‎شوند که حاضر نیستند از این رفتار چشم بپوشند. نکتۀ قابل توجه این است که وقتی این موارد از رسانه‎های رسمی اعلام می‎شود و همگان و حتی بیگانگان از آن مطلع می‎شوند چه تأثیرات مخربی بر اذهان جهانیان نسبت به ما ایجاد می‎شود؛ در حالی که در دنیای کنونی اطلاعاتی با وجود نظام‎های قوی اطلاعاتی و موتورهای جستجوئی که کارشان جمع‎آوری اطلاعات و حتی اطلاعات شخصی است چقدر می‎تواند معنادار و یا بی‎معنا باشد. امروزه‎ای که می‎گویند حتی اگر شما اطلاعات خود را پاک هم کنید باز در جا و جاهائی آن ثبت شده و عده‎ای می‎توانند آنها را بازیابی کنند. من در سال دوم نمایندگی مجلس روزی به فکر افتادم که چقدر خوب بود ما اطلاعات راجع به کشور و مسائل حساس آن را جمع‎آوری و به زبان انگلیسی هم منتشر می‎کردیم. وقتی در همان وقت به کتابخانۀ مجلس مراجعه کردم دیدم که همان چیزی را که من می‎خواستم توسط کشور آلمان چاپ و منتشر شده و آن‎قدر به روز بود که من نام خودم را هم در آن دیدم. وقتی بررسی کردم دیدم که آنها با داشتن یک خبرنگار در کشور همۀ اطلاعات را به‎طور موثق می‎گیرند و سریعاً ارسال می‎کنند و پس از چاپ در اختیار همه می‎گذارند. آن‎ وقت دستاورد آنها می‎شود مرجع علمی و آماری ما و ما اگر بخواهیم مثلاً آمار رسمی کشور خودمان را بگیریم باید به آمار بانک جهانی و اَمثال آن مراجعه کنیم. سؤال این است که آیا ما واقعاً نمی‎توانیم و یا نمی‎خواهیم؟ آیا این نحوۀ برخورد و یا رفتار به رشد و بالندگی ما کمک می‎کند و یا نشان از ضعف و سستی و بی‎برنامگی ما دارد؟ من در این جا به گفتۀ رهبر انقلاب اشاره می‎کنم که نقل به مضمون می‎گوید شرمندگی مسئولان در قبال ملت از شرمندگی جوان بیکار در خانواده‎اش بیشتر است. نمونه‎هائی از این موارد که این روزها به وفور در اخبار و اطلاعات رسمی کشور به چشم می‎خورد و گوئی هیچ‎کس حاضر نیست مسئولیت آن را بپذیرد و یا هیچ فعل و انفعالی در کسی و یا سازمانی به وجود نمی‎آید بدین قرار است: بحث قاچاق و وجود ۲۰ میلیارد دلار و یا بیشتر کالای قاچاق وارد اقتصاد کشور شدن یکی از معضلات بزرگ ملی است که همۀ مسئولان را متوجه اهمیت قضیه نموده است و از این عجیب‎تر اینکه مسئول تعزیرات حکومتی در رسانۀ ملی اعتراف می‎کند که عزم و اراده‎ای بر انجام کار نیست. او به‎عنوان مثال گفت که اگر عزمی بر انجام کار در کشور باشد تنها سه شرکت مخابراتی می‎توانند با قاچاق سه میلیارد دلاری گوشی‎های گوناگون مقابله و یا آنها را شناسائی کنند. او خود اظهار می‎داشت که اگر کسی بخواهد جلوی قاچاق را بگیرد انواع اعتراض‎ها و وساطت‎ها از جانب مجریان خاص مانع انجام کار می‎شود. فرار مالیاتی و نداشتن آمار دانه‎درشت‎ها در نظام مالیاتی کشور باز از دیگر موارد است که به نداشتن اطلاعات برمی‎گردد. قطعاً اگر عزمی بر تعقیب این افراد و اخذ مالیات از آنان که جزو حقوق ملی محسوب می‎شود بود حتماً اوضاع از این بهتر می‎شد. آیا این یکی دیگر از نبود اطلاعات و یا نخواستن و اراده نداشتن بر شفاف‎سازی برای نجات کشور نیست؟ همین چند روز پیش به ادارۀ مالیات مراجعه کردم و با چشم خود دیدم که یک اداره در دو ساختمان مجاور، از اطلاعات هم خبر ندارند و فقط مراجعه‎کننده است که هر دم و برای هر واحد باید دائما فتوکپی بگیرد و تحویل دهد و وقتی من اعتراض می‎کنم که شما یک اداره هستید و باید با هم مرتبط باشید و شبکۀ اطلاعاتی باید کار شما و دیگران را کم کند پاسخی که به من می‎دهند این است که «این را برو به دیگری بگو». در پاسخ گفتم من می‎گویم ولی شما باید مشکل خودتان را حل کنید. وانگهی اصلاح و بهبود روش‎ها چه می‎شود و چرا باید در این رابطه به جای شفاف‎سازی دائماً بر افزودن حجم پرونده‎ها که جز خستگی و گرفتاری بعدی برای بایگانی چیزی ندارد پافشاری کرد. یارانه‎ها و حذف دهک‎های پردرآمد و نداشتن اطلاعات لازم برای انجام آن، که دولت و مجلس آن را به هم پاس می‎دهند اگر امری سیاسی نباشد واقعاً برای یک مملکت زشت است. مگر می‎شود دولتی که با بزرگ‎ترین قدرت‎های جهان در حال مبارزه است و هشت سال در برابر قدرت‎های شیطانی ایستاده است اینک از داشتن آمار درست محروم باشد و نتواند در یک امر ملی درست اتخاذ تصمیم کند. نمونۀ دیگر، حقوق‎های چندین ده میلیونی مسئولان که یکی دو تا هم نیستند و هر یک به عناوین مختلف از جیب ملت خاصه‎خرجی می‎کنند مایۀ تأسف دیگری است و این غیر از اختلاس‎های آنچنانی است که هر از گاهی بعضی از آنها رو می‎شود و تا بخواهند به آن‎ها رسیدگی کنند با گذر زمان و با توجه به تورم، فرد و یا افراد خاطی بهره‎های خود را برده است. اعتراف مسئولان به ‎اینکه نمی‎خواهند یعنی عزمی وجود ندارد خود بزرگ‎ترین معضل است. آن وقت مسئولان درجۀ اول هم می‎گویند که سیاه‎نمائی نکنید و مشکل خیلی حاد هم نیست؛ زیرا در جهانی که اطلاعات تولیدشده، رصد می‎شود و برای همیشه چه بسا بماند هرچند دارندگان اطلاعات، اطلاعات خود را به ظاهر پاک کرده باشند، و سازمان‎ها و مراکزی که عمدتاً بین‎المللی‎اند به هنگام نیاز از آن استفادۀ لازم را خواهند کرد، آن وقت چگونه می‎شود کشور و دولتی بر نداشتن اطلاعات و یا عدم امکان تحصیل آن تاکید کند. این به راستی غیر قابل باور است. البته اینکه اخیراً مرکز آمار ایران یگانه مرکز اطلاع‎رسانی و یا ارائۀ آمارهای کشور شد امر مثبتی است؛ اما باز سؤالات همچنان باقی است که اگر واحدهای تولیدکنندۀ اطلاعات نخواهند اطلاعات صحیح را در اختیار بگذارند باز مشکل همچنان وجود خواهد داشت. من در مدتی که به‎عنوان فرصت مطالعاتی در کانادا بودم و برحسب نیاز هر زمان که به بیمارستانی مراجعه می‎کردم از من و همسرم مکرراً اطلاعات را تا حتی اطلاعات والدین ما را که مدت‎ها پیش فوت کرده بودند، می‎خواستند و به صرف اینکه آنها فوت کرده‎اند اکتفا نمی‎کردند و می‎گفتند باید این اطلاعات را پر کنیم. شاید منظور آنها راستی‎آزمائی بود و یا مطابقت اطلاعات داده شده با هم در فواصل مختلف، نمیدانم؛ ولی هر چه بود آنها اطلاعات را رکن اصلی هرگونه تصمیم‎گیری و لو مداوای ساده برای یک فرد خارجی قلمداد می‎کردند. از مطالب گفته شده برمی‎آید که از میان اصطلاحات نام برده شده در بالا، دست‎کم در کشور ما عزم بر شفافیت اطلاعاتی از همه بیشتر مورد نیاز است. یعنی عده‎ای از مسئولان نمی‎خواهند اطلاعات شفاف و دقیق باشد و این اگر برای ملت سودی ندارد و اگر در صحنۀ بین‎المللی موجب آبروریزی است ولی برای عده‎ای سود دارد و این فاجعه است. از عواملی که برای این پدیدۀ شوم فرهنگی می‎توان برشمرد یکی کمّیت‎گرائی است و اینکه هر کس می‎خواهد فقط آمار بدهد؛ فارغ از اینکه تا چه اندازه این آمار صحیح، کاربردی و مشکل‎گشا است. آن‎قدر این قضیه فراگیر شده است که حتی به کارهای علمی نظیر مقاله، کتاب، پایان‎نامه و رساله و ارجاعات و استنادات هم رسیده است. و در این گیر و دار فراوانی اطلاعات بدون توجه به صحت و سُقم آنها، معلوم است که کار چه کسانی به ظاهر پیش می‎رود. دیگر از عوامل چنین وضعیتی به مدیریت فردی و جمعی ما برمی‎گردد که در آن مشکل عمده، به عقب برنگشتن و در زمان حال مشکل را حل‎کردن است. با این نگاه هر کس می‎خواهد فعلاً مشکل حل شود و ریشه‎ای نگریستن به مسئله مورد توجه نیست. امروز تا فردا فرجی برای عده‎ای است. به راننده تاکسی هم نگاه کنید می‎خواهد با زیر پاگذاشتن همۀ اصول رانندگی امروز پول بیشتری به‎دست آورد. چون به آینده امیدوار نیست و به ثابت بودن قوانین هم، لذا باید فرصت‎طلبی را بر هر چیز دیگر ترجیح دهد. در ساختمان‎سازی هم همین است: او ساختمان می‎سازد برای اینکه چند صباح دیگر تخریب شود؛ در پزشکی هم مریض باید حتی‎الامکان با مسکّن خوب شود و همینطور الی آخر؛ پس به اطلاعات خیلی نیاز نیست. در این جا به علت دیگر بر می‎خوریم و آن عدم توجه به اَسناد و گذشته است. در این فرهنگ نیازی به داشتن سابقه نیست؛ آرشیو و اسناد بی‎اهمیت می‎شوند و حتی اگر بتوانیم، آنها را از بین می‎بریم و نابود می‎کنیم. درحالی‎که بُن‎مایۀ همۀ مطالعات و پژوهش‎های ماندگار مراجعه به اَسناد و داشتن آرشیوهای خوب است زیرا با این اَسناد است که می‎توان سره را از ناسره بازشناسی کرد و با داشتن پشتوانۀ کاری است که می‎توان متخلف را تنبیه و رسوا کرد و از صالحان قدردانی نمود. کار این سطحی‎نگری و یا در حالْ گذراندن و کمّی نگریستن به مسائل به سطح بالای جامعه چون مجلس هم سرایت کرده است. وفور قوانین که در بسیاری از موارد نه تنها مشکل‎گشا نیست که بازدارنده است، نتیجۀ همین کمّی نگریستن و به سابقه توجه نکردن است؛ که اخیراً فریاد بعضی از مسئولان را درآورده است که باید قوانین را بیش از پیش تنقیح کرد و با تصویب مکرر قوانین برای مجریان مشکل ایجاد نکرد و نیز برای متخلفان راه فرار نگشود. نتیجۀ این‎چنین نگرش‎ها آن است که به هنگام ورود اطلاعات دقت لازم اِعمال نمی‎شود و هر کس و هر سازمانی به فراخور حال خود و با توجه به رفع مشکل در زمان حال و بدون توجه به سابقه ایجاد کردن برای آینده به‎عنوان فرد و یا سازمانِ پاسخگو و نیز نداشتن آموزش در این باره، اطلاعات را مطابق با ذوق و سلیقۀ خود وارد می‎کند و چه‎بسا با توجه به نگاه کمّی به قضایا سعی در دستکاری آمار و ارقام می‎کند و سرانجام آشفتگی‎هائی را به‎وجود می‎آورد که وقتی مثلاً یک برنامۀ کلان دولتی می‎خواهد انجام شود آنچنان آمارها متفاوت و متشنج است که ترجیح بر این قرار می‎گیرد که کار انجام نشود. من خود این قضیه را در دهۀ ۶۰ در مجلس تجربه کردم که وقتی می‎خواستند نظام پرداخت هماهنگ کارکنان دولت را اجرا کنند آمارهای واصله از سه مرکز رسمی هر یک با دیگری صد هزار فاصله داشت. این نه فقط مربوط به دولت است که در بخش‎های غیردولتی هم صادق است. می‎توان مسئلۀ داشتن آمار شفاف و دقیق را در سازمان‎های صنفی و مراکز آن به آزمایش گذاشت. همه جا بحث اطلاعات است اما از اطلاعات دقیق خبری نیست. وقتی ورودی درست نباشد طبعاً خروجی هم نادرست و غیرواقعی خواهد بود. نکتۀ دیگر این است که ما به دلائل گوناگون و نداشتن اعتماد به یکدیگر و یا نبود وفاق بین دولت و ملت به همه چیز رنگ امنیتی و سیاسی می‎دهیم و به این طریق کار خود را توجیه می‎کنیم. اگر تازه این موضوع در بین دولت و بخش خصوصی برای فرار از مالیات یا استفادۀ بیش از اندازه از امکانات وجود داشته باشد در بین اندام‎ها و سازمان‎های دولتی نباید این‎چنین باشد و یا در بین سازمان‎های خصوصی مرتبط با هم نیز نباید اختلاف آمار و اطلاعات باشد. اصلاً بحث امنیت از دو جنبه قابل توجه است یکی مسئلۀ امنیت کشوری است و باید برای مسائل حساس به محرمانه بودن آمار و اطلاعات توجه داشت ولی این سبب نمی‎شود تا آمارهای امنیتی غیرصحیح باشد و دوم اینکه مردم باید نسبت به آمارهای دولتی و غیردولتی رایج در کشور احساس امنیت کنند و این نخواهد شد مگر آنکه در دستگاه‎های دولتی رانت اطلاعاتی نباشد و کارکنان دولت خود را خدمتگزار مردم بدانند و خود را در استفاده از منابع همانند دیگران بدانند و دستگاه‎های نظارتی دولتی برای این امر دقت لازم داشته و کسی را بر کسی ترجیح ندهند و به عبارت روشن‎تر قانون حکومت کند و همگان در برابر قانون یکسان باشند. در این صورت کشور حالت ثبات پیدا می‎کند. وقتی چنین شد دیگر هر کس به خود اجازه نمی‎دهد در ورود اطلاعات از اصطلاحات خودساخته استفاده کند؛ زیرا یکی از دلائل عدم شفافیت، به‎کارگیری همین اصطلاحات خودساخته و سلیقه‎ای است. در دنیای برنامه‎ریزی و اقتصاد نباید همانند کلاس ادبیات و زبان‎شناسی عمل کرد که داعیۀ گسترش لغات و مفاهیم مدنظر آنان است. تازه در همانجا هم، و به‎ویژه برای دانشجویان، به‎کارگیری اصطلاحات جدید جز به تشتت افکار و دیر فهماندن مقصود کمکی نمی‎کند. همین‎که در بحث‎ها شما واژه‎ای را به‎کار می‎برید و طرف از شما می‎پرسد منظور شما چیست، و بعد وقت و انرژی از طرفین صرف می‎شود تا آن را جا بیندازید و بعد معلوم می‎شود که با واژۀ قبلی از نظر معنائی فرقی نداشته و شما به‎خاطر تنوع‎طلبی و یا مقاصد دیگر آن را به کار برده‎اید، ضررهای بزرگی به اقتصاد و برنامه‎ریزی وارد کرده‎اید. برداشت‎های نادرست دیگران و گمراهی آنان و یا جستجوی معنای صحیح آن، همه ضررهایی است که به اقتصاد وارد می‎شود. دانشکدۀ علوم اطلاعات و دانش‎شناسی برای این تأسیس شده بود تا به گوشه‎ای از این مشکلات به‎طور اصولی رسیدگی کند. اگر چه دانشکدۀ اطلاعات در وزارت اطلاعات تشکیل شده است اما بعید به نظر می‎رسد که فرصت این را داشته باشد تا به همۀ مسائل اساسی اطلاعاتی کشور رسیدگی کند؛ که البته اگر مورد توجه قرار دهد بسیار خوب است. در هر حال کتابداران و اطلاع‎رسانان در این موارد مشاوران و کارگزاران خوبی در تهیه اصطلاحنامه‎ها و نمایه‎ها هستند که چنانچه عزمی بر شفافیت اطلاعاتی در کشور باشد می‎توان از آنها به خوبی در ورود صحیح اطلاعات به‎منظور جلوگیری از تشتت خروجی‎ها بهره‎برداری کرد. }, URL = {http://publij.ir/article-1-1653-fa.html}, eprint = {http://publij.ir/article-1-1653-fa.pdf}, journal = {Research on Information Science and Public Libraries}, doi = {}, year = {2016} }